آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

آتشین

بدون عنوان

داشتم وسایلها رو برای سفرمون آماده میکردم که خوشکل خانم حسابی داشت شیطونی میکرد منم با اون همه کار یه چند تایی ازش عکس گرفتم   به امید خدا پس فردا صبح حرکت میکنیم به طرف شمال مامان فدای خوشکلیات بشه قشنگممممممممم عزیز دلم حسابی بلا شده     ...
16 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

به امید خدا ۲ روز دیگه میریم سفر.اول قرار بود که بریم شهرکرد بخاطر دشت لاله های واژگون ولی از بدشانسی ما امسال تا نیمه اول اردیبهشت بیشتر نبوده و نسبت به سالهای قیل زودتر بسته شده بخاطر همین تصمیم گرفتیم که بریم به سمت شمال.تا اون جایی که بتونم عکس میگیرم تا بذارم تو وبلاگ که ببینین و لذت ببرین تمام تلاشم رو میکنم که توی سفر هم آپ بشم که عکسها رو براتون بذارم تو وب تا شما هم ببینین
15 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

آدرینا جون تا 5 ماهگی خیلی سخت  دارو میخورد هر وقت میخواستم بهش دارو بدم باید کلی تلاش میکردم که داروهاش رو بخوره منظورم از دارو همون شربت دلدردش بود و مولتی ویتامین ,ولی از 6 ماه به بعد حسابی راحت داروهاش رو میخوره.حتی حالا هم که قطره آهن بهش میدم عزیز دلم میخوره فقط اوایلش خیلی از قطره آهن خوشش نمیومد ولی حالا خیلی راحت تر میخوره عزیز دلم تا 5 ماه دلدرد خیلی بدی داشت خیلی شکمش نفخ میکرد همش بخاطر این بود که وقتی تو خواب شیر میخورد آرغ نمیزد همین باعث میشد که شکمش خیلی نفخ کنه و بعدش زیاد بیتابی میکرد تمام  داروهایی که برای نفخ خوب بود جه خارجی ,چه ایرانی براش میخریدم ولی هیچ کدوم تاثیری نداشت ,ولی 5 ماه به بعد نفخ شکم...
15 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

آدرینا جون اکثر شبها ساعت 12 میخوابه تا فردا ظهر ساعت 11 الی 12.اگر زودتر بیدارش کنم حسابی بداخلاق میشه بخاطر همین من صبحها جایی نمیرم مگر اینکه بابا جون آدرینا خونه باشه که خودم تنها برم کارام رو انجام بدم ولی وقتی بریم خونه کسی اونجا اصلا نمیخوابه همش دوست داره باهاش بازی کنن بعضی شبها هم میشه که تا ساعت 3 نیمه شب بیداره ولی کم اینجور  میشه در عوضش تا فردا ظهر حسابی میخوابه عزیز دلم  همیشه طرفای ساعت  4 بعد از ظهر هم یه یک ساعت تا 2 ساعت میخوابه بعدش که بیدار بشه حسابی بلا میشه و همه جای خونه رو بهم میریزه.حسابی هم برای من و بابا جونش ناز میکنه قشنگه مامان آدرینا برای من و بابا جونش با ارزش ترین چیز در زندگ...
11 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

امروز دختر گلم 9 ماهش تمام شد بردیمش واکسیناسیون خدا رو شکر همه چیزش عالی بود مخصوصا قدش این سری خیلی بیشتر بلندتر شده بود خیلی  خوشحالم ک دختر نازم  بسلامتی 9 ماهش تمام شد و وارد 10 ماهگی شد قد آدرینا جون شده بود ٧٣ و وزنش هم ٨/٥٠٠ مامان فدات بشه عزیز دلم
10 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

چند روز پیش رفتم که گلها رو آب بدم آدرینا خانم رو هم بردم تو حیاط که بازی کنه.همین که داشتم گلها رو آب میدادم تلفن خونه زنگ خورد رفتم تلفن رو جواب دادم تا برگشتم دیدم خوشکل خانم شلنگ آب رو برداشته گرفته رو خودش خلاصه حسابی شده بود خیس اب منم فوری دوربین رو برداشتم و ازش چند تایی عکس گرفتم.موقع عکس گرفتن فهمیدم دهنش گلی شده بعد فهمیدم که یه خورده از خاک داخل گلدون جلویی رو هم خورده قشنگم داره به مامان جونش کمک میکنه و حیاط رو برای مامانش میشوره اینجا بود که فهمیدم خوشکلم تا من پشت تلفن بودم رفته گل داخل گلدون رو خورده   خانم خوشکلم شلنگ آب رو گرفته تو دستش و میره اینطرف و آن طرف حسابی به پرنسسم...
8 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

شیطون خانم داری چکار میکنی آدرینا بزرگترین هدیه ای هست که خدا بهم داده تا حالا گوش شیطون کر دختر خوشکلم مریض نشده فقط عید نوروز یه کوچولو آب ریزش بینی پیدا کرد که اونم بخاطر اینکه بابا جونش بد جور سرما خورده بود اینطور شد ولی خدا رو شکر آب ریزش بینی دخترم فقط برای چند روز بود در کل میشه بگی توی این ٩ ماه عزیز دلم اصلا مریض نشد ولی در عوضش ٥ ماه در گیر دستش بودم آخه بخاطر واکسنش زیر بغلش مایه کرد و بعدشم این مایه خیلی بزرگ شد و در آخر باز شد خیلی دکتر بردمش ولی همه دکترها گفتن طبیعی هست برای یه سری از بچه ها اینطور میشه ولی توی اون چند ماه خیلی من سختی کشیدم آخه تو شهر غریب باشی و دست تنها خیلی سخته دختر گلم هم توی اون چند ماه...
8 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

چند روز پیش با دختر خوشکلم رفتیم پیاده روی از اون طرف هم رفتیم باغ مینو تا دخترم تاب بازی کنه اصلا نمیذارم آدرینا زیاد تو خونه باشه باغ مینو هم یه جای تفریحی هست که داخل شهرکمونه ولی نشد زیاد عکس بگیرم فقط تونستم همین چند تا عکس رو بگیرم اخه من و ادرینا جون تنها رفته بودیم بابا جونش سر کار بود مامان فدای دختر یکی یه دونش بره دیشب دو تا از دوستای آدرینا جون اومدن پیشش اسمشون آراد جون و آیلا جونه به آدرینا جون که حسابی خوش گذشت من از اینکه میدیدم که آدرینا جون چقدر خوشحاله شاد میشدم آخه آدرینا جون شلوغی رو خیلی دوست داره ...
1 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آتشین می باشد